امسال به دلیل اشکال و خرابی که در سایت پیش فروش بلیت جشنواره به وجود آمد موفق به خرید بلیت نشدم و فروش را حضوری اعلام کردند که آن هم وقتی نوبت به ما رسید، سانس و سینمای مورد نظر پر شده بود و ظرفیت نداشت.
دبیر جشنواره می‌گوید ما از 6 ماه پیش این سایت را راه‌اندازی و مهیای فروش بلیت کردیم! همین سایتی را می‌گوید که به محض شروع زمان فروش با اختلال روبرو شد و ساعتی بعد هم از صفحه‌ی روزگار محو شد و به عبارتی پوکید! و تا آخرین روز پیش فروش هم درست نشد تا اینکه فروش را حضوری کردند فقط برای کسانی که در سایت ثبت نام کرده‌ بودند.
در نگاه اول ظاهراً به جای بلیت، بدشانسی و حسرت نصیب من شد اما آیا واقعاً اینطور بود؟!
شنیده‌اید که می‌گویند گذر زمان همه چیز را حل می‌کند. حال، گذر زمان باعث شد بفهمم چه شانسی آورده‌ام. در جشنواره‌ای که کلی نقد به هیئت انتخاب فیلم‌ها وارد است حال اصلاً وارد بحث هیئت داوران نمی‌شوم که آن هم خود معضلی است و در سینمایی که سال‌هاست از خلأ فیلمنامه‌های خوب رنج می‌برد، اصلاً چه کاری است که شما پول و وقتتان را هدر دهید و به تماشای فیلم‌هایی بنشینید که از نظر بسیاری از منتقدان ارزش دیدن ندارد و نباید اجازه ساخت به آن‌ها داده می‌شده چه رسد به حضور و راهیابی به جشنواره. این درحالی است که با اندکی صبر و پیگیری دقیق اخبار و نظرات می‌توان فیلم‌های خوب را از بد تفکیک کرد و هر وقت به اکران عمومی در آمدند به تماشای آن‌ها نشست. اگر اندکی واقع‌بین باشیم به جز از دست دادن اندکی هیجان و شور و حال جشنواره دیگر هیچ چیز به خصوصی را از دست نداده‌اید آن هم پیش کش کسانی که کاری ندارند و فیلم دیدنشان هم بهانه‌ای است برای چیز‌های دیگر.

به نظر می‌رسد مادامی که انتخاب فیلم‌ها برای حضور در جشنواره و داوری آن‌ها سلیقه‌ای باشد نباید نام آن را جشنواره مردمی فجر نهاد. مادامی که انقلاب اسلامی، محور این جشنواره نیست نباید نام آن را جشنواره فجر انقلاب نهاد.
اکنون درست حال مسافری را دارم که از پرواز جا مانده و بعد متوجه شده، هواپیمایی که از آن جا مانده سقوط کرده است.